از زمان طرح اندیشه ژئوپلتیک در اواخر قرن نوزدهم به مثابه شیوه ای جدید برای نگارش سیاست بین الملل، تاکنون شاهد نگرش های متفاوتی و گاهی متضادی درخصوص رابطه محیط جغرافیایی و پدیده های سیاسی از سوی طراحان استراتژی های ژئوپلتیکی بوده ایم. در دوران کلاسیک دیدگاه حاکم بر ژئوپلتیک برد و محور نظریات مبتنی بر حقایق جغرافیایی و دیدگاههای ناشی از طرز تلقی های نژاد گرایانه و برتری نژادی استوار بود که نظم کهن مناسبات ژئوپلتیک راتا پایان جنگ دوم جهانی دربر می گرفت. در این گفتمان، ژئوپلتیک اصولاً به عنوان بخشی از دانش استعماری غرب مورد مطالعه قرار می گیرد.